محرم در سیوند و علم سیوندی

 

 

علم سیوندی
علم سیوندی

 

 

 

......وان کاخ که شد سوخته در دامن سیوند

محمدتقی بهار، (متولد 1265ه.ش مشهد-وفات1330ه.ش تهران) ملقب به ملک الشعرا شاعر ، ادیب ،نویسنده و سیاستمدار شهیر ایرانی   در عصر مشروطیت قطعه شعری سروده که پیشینه پرغرور ایران  را یاد آور و آرزو می کند که باز چنین روزی فرا رسید در یکی از ابیات این شعر که بهار سراسر از واژگان کهن ایرانی بهره گرفته است از سیوند یاد نموده است

                                                                                 Bahar.jpg

وجود واژه سیوند در شعر بهار از چند بهت ارزشمند است نخست آنکه آوردن سیوند در  شعر شاعر بزرگی چون بهار نشان از عظمت سیوند دارد دوم آنکه در همان مصراع از "کاخ سوخته بر دامن سیوند " یاد شده کاخ سوخته  که همان تخت جمشید می باشد و قراردان آن در دامن سیوند نشان از شکوه سیوند و تعلق داشتن تخت جمشید و تمامی منطقه باستانی به سیوند حکایت دارد

شعر را با هم می خوانیم:

 

 ......صد کان پر از گوهر و صد گنج پر از زر

 صد مخزن پیروزه و صد معدن یاکند

صحرا گل لعل چو رامشگه ی پرویز

 بستان زگل سرخ چو آتشگه ی ریوند

بلبل چو مغان خرده اوستا کند از بر

مرغان دگر زند کنند از بر و پا زند

یک مرغ نیایشگر مهر آمد و فَرورَد

 یک مرغ ستایشگر ارد آمد و پازند

فرورد ز مینو به جهان آمد و آورد

همراه گل سرخ بسی فره و آورد

برگیر می لعل از آن پیش که در باغ‌

 بر لعل لب غنچه نهد صبح شکر خند

صبح است و گلان دیده گمارند به خورشید

چون پیش بت نوش لبی شیفته‌یی چند

مانیز نیایش بر خورشید گذاریم‌

خوشا که نیایش بر خورشید گذارند

آنگه که برون آید و از اوج بتابد

و آنگاه که پنهان شود اندر پس الوند

زرین شود از تافتنش سینهء البرز

چون غیبهء زر از بر خفتان و غژاکند

چون خیمه زر بفت شود باز چو تابد

مهر از شفق مغرب بر کوه دماوند

یا چون رخ ضحّاک بدانگه که فریدون‌

بنمود رخ خویش بدان جادوی دروند

شد کشور ایران چو یکی باغ شکفته‌

 از ساحل جیحون همه تا ساحل اروند

مرغان سخن پارسی آغاز نهادند

 از بندر عباسی تا بارهء دربند

هرمزد چنین ملک‌گرانمایه به ما داد

 زردشت بیار استش از حکمت و از پند

گر فّرِ کیان باز به ما روی نماید

 بیرون رود از کشور ما خواری و آفند

وز نیروی هرمزد،در آید به کف ما

 آنچه از کف ما رفت به جادویی و ترفند

آباد شو بار دگر کشور دارا

واراسته گردند و به اندام و خوشایند

آن طاق که شد سوخته بر ساحل دجله

‌ وان کاخ که شد سوخته در دامن سیوند

هر شهر شود کشور و هر قریه شود شهر

 هر سنگ شود گوهر و هر زهر شود قند

دیگر دُرِ غلطان رسد از خطّهء بحرین‌

دیگر زر رویان رسد از کوه سکاوند

از چهرهء کانها فتد آن پردهء اهمال‌

 چون پردهء خجلت زعذار بت دلبند

بانگ ره آهن زچپ و راست بر آید

چون نعرهء دیوانِ برون تاخته از بند

صد قافله وارد شود از رهگذر روم‌

صد قافله بیرون رود از رهگذر هند

بندر شود از کشتی چون بیشهء انبوه‌

هر کشتی غرنّده چو شیر نرِ ارغند

از علم و صناعت شود این دوده‌گرامی

‌ وز مال و بضاعت شود این خطّه کرامند

بار دگر افتد به سر این قوم کهن را

 آن فخر کز اجداد قدیم است پس افکند

آن دیو کجا کارش پیوسته دروغست‌

از مرز کیان برگسلد بویه و پیوند

دوران جوانمردی و آزادی و رادی‌

 با دید شود چون شود این ملک برومند

ور زنده شود مردم و ورزیده شود خاک‌

 از کوه گشاید ره و بر رود نهد بند

پیشه‌ور و صنعتگر و دهقان و کدیور

 ورزشگر و جنگاور و کوشا و قوی زند

پاکیزه و رخشنده شود نفس به تعلیم‌

چونانکه گوارنده شود آب در آوند

گردد زنکو کاری و دانایی و رادی‌

 عمر کمِ ایرانی،افزون زصد و اند

بر کار شود مردم دانشور پر کار

 نابود شود این گره لافزن رند

ور زانکه نمانم من و آن روز نبینم‌

 این چکامه بماناد بدین طرفه پساوند

 

Persian city.jpg

آثار هخامنشی سیوند (الماس بری سیوند)

تاکنون بیش از پنجاه هزار قطعه عکس از آثار باستانی طبیعت و فرهنگ مردم سیوند توسط مدیر وبلاگ تهیه شده نظر شما راجع به انتشار منتخب عکس ها در یک کتاب و برپایی نمایشگاه عکس با این عکس ها چیست؟