درخت در باور مردم سیوند
متن زیر از کتاب باورهای فارس نوشته حسین آزاده سیوندی گرفته شده است:
تهدید کردنِ درخت در سیوند
مرحوم مشهدی احمد یوسفی عموی مادرم بود. همان شخصی که حدود چهل و چند سال پیش با چند نفر ایرانشناس خارجی، مدتها مصاحبه میکرد و روزی ده تومان که دو برابر مزد یک کارگر معمولی بود، حقوق میگرفت و درباره زبان سیوندی با آنها گفت وگو میکرد. بعدها شنیدم که ایرانشناسانی که درباره لهجههای مختلف فارسی از جمله زبان باستانی سیوندی پژوهش کردهاند، در آثار خود از او نام بردهاند. (1)
عمو احمد درباره تهدید کردن درخت چنین میگفت: با حالتی خشمناک و در حال خیز برداشتن به سمت درخت، اره را در هوا تکان داده و تهدید میکردند و خطاب به درخت میگفتند: «چه مرگته؟ آب نخوردهای یا کود ندادهام؟ خاکت با خاک سایر درختان متفاوت است یا هوا با چند قدم آنسوتر فرق دارد؟ از پارسال تا به حال که بیشتر از همه درختان به تو رسیدگی کردهام. چه چیزی از خدمت کم گذاشتهام؟ عروس نشدی؟ که شدی. چرا درختان هم سن و سال تو چند سال است بارور شدهاند ولی تو حتی بعد از عروسی هم چند دانه (مثلاً) زردآلوی ریز و بدشکل و بیمزه دادهای؟چاره دیگری ندارم جز اینکه کمرت را با این اره تیز ببرم. به خدا میبرم»!
فردی مسن و مورد احترام باید ضامن میشد و میگفت: دست نگهدار تو را به خدا نبر، صبر کن، یک امسال دیگر با او بساز من قول میدهم که ثمر دهد. تهدید کننده میگفت: تا کی صبر کنم؟ ضامن میگفت: من ریشم را گرو میگذارم. ضامن میشوم و قول میدهم که امسال بارِ خوبی بدهد. تهدیدکننده کوتاه میآمد و میگفت: «به خاطر تو که ضامن شدی امسال صبر میکنم. اگر میوه نداد یا چند دانه زردآلوی بیکیفیت داد، زمستان او را از همینجا میبرم (با اره به ساقه درخت اشاره میکرد و خراشی روی ساقه میانداخت). وقتی که جوانه زد، هنگام جو درو (60 روز بعد از عید نوروز) چند پیوند شکرپاره رویش میزنم و اگر باز هم به همین منوال بود، از ریشه بیرونش میآورم، چوبش را برای سوخت مصرف میکنم و یک درخت خوب جایش میکارم.» ضامن میگفت: حتماً ثمر میدهد، من ریشم را گرو گذاشتهام.
آنگاه با سلام و صلوات و اظهار امیدواری، قضیه تمام و هر کدام به دنبال کار خود میرفتند. این کار نتیجه میداد و درخت پرثمر میشد.
بزرگان قوم میگویند: اول دقت کنید که مشکلی از نظر کود و آب و خاک در کار نباشد. بعد درخت را عروس کنید، اگر جواب داد که به نتیجه رسیدهاید و اگر جواب نداد، تهدید کنید. اما باید قضیه را جدی بگیرید. حالتی مصنوعی و نمایشی نداشته باشد. درخت بیثمر یا کمثمر که فایدهای ندارد. پس با این نیت که اگر ثمر نداد یا کمبار بود، بدون تردید او را خواهید برید و درختی دیگر جایش خواهید کاشت، وارد عمل شوید. ضامن هم باید به این کار باور داشته باشد. شاید درخت احساس کند که شوخی میکنید و اگر احساس شما را درک کند، به تهدید بیتوجه بماند.
ضامن باید مخفیانه به دعا و تضرع خالصانه مشغول شود و از خدا بخواهد که آبروی او و احترام ریشسفیدی را که گرو گذاشته است، حفظ کرده و درخت را بارور کند. به آزمایش دیگری که توسط دانشمندان انجام گرفته است توجه فرمایید.
گل و گیاهانِ مختلفی را در یک گلخانه پرورش داده و افرادی مختلف با روشهایی مخصوص، به آنجا رفت و آمد داشتند. یکی از افراد وظیفه داشت که با خشونت رفتار کند. هر از گاهی با یک چوبدست به گلخانه وارد میشد و به گیاهان ضربه میزد، سر و صدا راه انداخته و تهدید میکرد. برگها را زخمی کرده و میخراشید. از این حرکات و عکسالعمل گیاهان فیلمبرداری شده و مشاهده کردند که گیاهان با وارد شدن هر فرد، واکنشی متناسب با او از خود نشان میدهند. هر وقت که آن فرد خشن به گلخانه وارد میشد، حتی بدون این که خشونت کند، گیاهان خود را جمع کرده و در خود مچاله میشدند. گویا بوی آن شخص خشن را احساس کرده و با نزدیک شدنش ترسان و ناراحت میشدند.
آیا نمیتوان گفت که گیاهان احساس دارند؟ بین لطف و خشونت تفاوت قایلند و در برابر احساسات مختلف، واکنشهای مختلف از خود نشان میدهند؟ شاید آیندگان با آزمایشهایی تازه، مطالب دیگری در این باره کشف کنند. اما رفتار انسان ابتدایی با گیاه و اینکه او را مانند انسان مورد خطاب قرار داده، با آن سخن بگوید، عروس کرده و یا تهدید کند و نتایجی مثبت بگیرد قابل تأمل است.(2)
«جوزف کمبل» اسطورهشناس معروف، خطاب به گیاهخواران میگوید: «با نخوردن گوشت، خود را فریب ندهید. خیال نکنید که نسبت به حیوانات و پرندگان مهربان هستید و از خوردن گوشت آنها پرهیز میکنید. گیاهان نیز موجودات زنده هستند و اصولاً زندگی با خوردن زندگان دیگر ادامه پیدا میکند.» (نقل به مضمون)(3)
استورهشناسان بر این باورند که استورههایی که مربوط به پیوند انسان با گیاهان است، از زمانی به وجود آمد که انسان با کشاورزی آشنا شد. از وقتی که فهمیدند دانه را باید در زمین کاشت تا دوباره سبز شود، اجساد مردگان را نیز در خاک دفن کردند با این تصور که باید آنها را کاشت تا دوباره سبز شوند. شاید به همین دلیل اولین مقبرهها را عمودی میساختند. آیا این تصور (حیات و احساس قایل بودن برای گیاه) همان باور استورهای مربوط به پیوند انسان با گیاه را نمایش نمیدهد؟ یا دستکم باور انسان به رستاخیز را در برندارد؟ در حالی که تا پیش از دوران کشاورزی، اجساد مردگان را در ستیغ کوه میگذاشتند. قدیمیترین مقبرههایی که کشف شده به گونهای عمودی است و تعدادی از آنها در بالای کوهی به نام (قلاتِ گوری) در سیوند موجود است.
پیوند زدن بر درخت
گاهی اوقات بعضی افراد در پیوند و همنشینی با یکدیگر اختلافات خود را پیش کشیده و با نزاع بر سر آنها زندگی را بر خود تلخ میکنند. اما به تجربه ثابت شده است که وقتی درختان را با یکدیگر پیوند میزنند، خوبیها و امتیازات خود را به اشتراک میگذارند و نتایجی مثبت به بار میآید. مثلاً دیده شده که ثمر درخت زردآلو عنک شیرین ولی کوچک است. رنگ زیبایی نیز ندارد. زردآلوی کتانی درشت و خوشرنگ است اما شیرین نیست. اگر از زردآلوی کتانی جوانهای گرفته و روی زردآلوی عنک (Anak)(4) پیوند بزنند، حاصل کار مانند شکرپاره هم شیرین و خوشرنگ و هم درشت و آبدار خواهد شد.
دو شاخه گل میمون سرخ و سفید را کنار یکدیگر بکارید. هنگامی که گل کردند، گلهای هر دو نه سرخ است و نه سفید. هر دو به یک رنگ که بین سرخ و سفید است خواهد شد. بهترین زمان برای پیوند زدن را هنگام (جو درو) در هر منطقه میدانند. در شمال فارس فصل درو کردن جو، شصتم است (60 روز بعد از عید نوروز).
آیا انسان اولیه از همه مواهب طبیعی از جمله گیاهان برای همزیستی مسالمتآمیز درس نمیگرفت؟ از باورها و مراسم باقیمانده که چنین برمیآید.
درخت گردو
اگر درخت گردو به موقع ثمر ندهد یا کمثمر باشد، لاشه حیوان مردهای را زیر آن و نزدیک ریشهاش دفن میکنند.
گاهی اوقات با تبر چند زخم به ساقه درخت گردو میزنند. به تجربه ثابت شده است که این کارها در ثمردهی گردو اثر دارد.
برای تولید درخت گردوی خوشهای، گودالی حفر کرده و چند دانه گردو در ته گود گذاشته و چند دانه کمتر روی آنها میگذارند و ادامه داده تا به شکل مخروط درآید. آنگاه کوزهای را از وسط بریده و روی مخروط میگذارند و گودال را با خاک پر کرده و آبیاری میکنند. گردوها جوانه زده و جوانهها هنگام سر بر آوردن از دهانه کوزه به یکدیگر میچسبند و یک ساقه را تشکیل میدهند. وقتی که درخت بزرگ شد به جای دانه به صورت خوشهای ثمر میدهد و البته دانههای گردو کوچکتر از حد معمول میشود.
این روش در قدیم نیز انجام میشده و بنا به فرمایش استادان گرامی منوچهر ستوده و ایرج افشار، در اثری از خواجه رشیدالدین فضلالله با عنوان آثار و احیا درباره فن کشاورزی به موارد بسیاری از جمله تولید و پرورش گردوی خوشهای اشاره شده است.(5)
نگارنده چنین پدیدهای را به گونهای طبیعی در مورد گل اشک (لاله واژگون) دیدهام. یک روز بهاری هنگام کوهنوردی در سیوند به یک بوته گل اشک برخوردم که از شکاف بین دو سنگ روییده و به شکل تسمهای مرکب از چند شاخه گل جوش خورده به یکدیگر، یک ساقه قطور را تشکیل داده بودند. تعداد گلهایی که بر بالای ساقه داشت به اندازه یک دسته گل بود. آن را با خود آورده و در انجمن شاعران شیراز نشان دادم. هنرمند عکاس، زندهیاد منوچهر چهرهنگار شیرازی عکسهایی از آن گرفت. یکی از عکسها را در اختیار دارم. از وقتی که طرز تولید گردوی خوشهای را فرا گرفتم، فکر میکنم که شاید انسان از زمان قدیم، با دیدن این گونه پدیدههای طبیعی به چیزهایی پی برده، آزمایش کرده و به تدریج به اصلاح و پرورش گیاهان و درختان دست زده است.
نگهداری انگور بر شاخه تا زمستان
برای این که انگور تا فصل زمستان سالم بماند از دوران قدیم روشی داشتند که دیگر فراموش شده و گاهی بعضی باغداران برای خود انجام میدهند. زمستان که درخت در خواب است، باید آن را هرس کرد و سرشاخهها و شاخههای نامرغوب را برید. به این کار «سَربُری» (Sar Bori) و «توبُری» (Tu Bori)
میگویند. این عمل در همه جا مرسوم است. اما گاهی چند شاخه از چند درخت را که نزدیک به یکدیگر بود و در شیب قرار داشتند بلندتر میبریدند. تابستان که انگور میرسید، وسط آن چند درخت، گودی حفر کرده و کف گود و اطراف آن را با برگ رز میپوشاندند. آنگاه خوشههای انگور را در حالی که به شاخه وصل بود، در گودال قرار داده و روی آنها را نیز با برگ میپوشاندند. مقداری چوب نازک و علف روی آن گذاشته و با خاک کاملاً پوشش میدادند. چون در شیب قرار داشت، آب باران به داخل راه نمییافت. این خوشههای انگور که از درخت تغذیه کرده و آب و هوا و آفتاب کمتر روی آنها اثر داشت، تا زمستان و گاهی تا نوروز سالم میماند و هر وقت مصرف میشد، همان طعم اولیه را داشت.
شیره انگور
در نوجوانی از نزدیک شاهد شیرهپزی در کارگاه مربوطه در سیوند بودهام. سالهاست که کمتر جایی از منطقه مبادرت به این کار میکنند. کمکم در حال فراموش شدن است.
شیره انگور در زبان سیوندی «دیشو» (disov) نام دارد.
کارگاه شیرهپزی را در زبان سیوندی «کریشک» (korisk) می گویند و عبارت است از:
1 - دیگهای بزرگی که روی سکو جاسازی و با مصالح ساختمانی محکم شده است به گونهای که زیر آنها آتشخانهای مانند آتشگاه حمام باشد.
2 - کَته (Kate): حوضی که طول و عرض و ارتفاع آن بیش از یک متر است برای له کردن دانههای انگور در آن. کف حوض حدود یک متر از سطح زمین بالاتر و در قسمت پایین حوض سوراخی تعبیه شده و ناودانی به آن وصل است که آب انگور از آن ناودان در ظرف میریخت.
3 - دولانه (doulane): کیسههایی بافته شده از پشم و موی گوسفند و بز به اندازه کیسههای برنج بیست کیلویی برای صاف کردن شیره.
4 - گِل شیرهای: نوعی خاک سرخ که از مناطقی مخصوص و تمیز در کوهستان تهیه میشود که در دولانه ریخته و به عنوان فیلتر برای تصفیه شیره استفاده میشود.
پینویس:
1 - به تازگی شنیدهام که پرفسور «ریچارد فرای»، ایرانشناس معروف که در سن کهولت و ضعف پیری به سر میبرد، از مقام های ایرانی درخواست کرده است که اجازه دهند پس از مرگش او را در ایران به خاک بسپارند زیرا که عاشق ایران و فولکلور ایرانی است. گویا مقام های ایرانی موافقت کرده و جایی در پارک ساحلی زایندهرود اصفهان برای دفن ایشان در نظر گرفته شده است. نگارنده در دوران دبیرستان در شیراز و در جلسهای در خانه فرهنگ شماره 1 با این مرد بزرگ گفت وگویی داشتم.
2 - در اسطورههای ایرانی آمده است که اولین انسان کیومرث (معادل با حضرت آدم) پس از سی سال و هنگام مرگ روی دست چپ بر زمین افتاد. ثمره کیومرث بر زمین ریخت و از آن دو شاخه ریواس رویید. (مهلی و مهلیانه) اراده اهورا مزدا بر آن قرار گرفت که به شکل دو جوان (پسر و دختر - مشی و مشیانه) درآمده و نسل انسان از آنها پدید آمد. در هر حال انسان از خاک آفریده شده و اگر از گیاه آفریده شده باشد نیز ریشه در خاک دارد و از این نظر تفاوتی بین نظریههای ادیان نیست. ثمره انسان در زمین کاشته شده و تبدیل به گیاه (ریواس) میشود و باز ریواس (گیاه) به صورت انسان ظاهر میشود. اما آیا رفتار انسان با گیاه، ریشه در این گونه اسطورهها ندارد؟ انسان از گیاه زاده شده، از آن تغذیه کرده و با آن زنده میماند. شاید نیاکان ما تصورهای انسان اولیه را با رمز و کنایه در قصهها و بعضی آداب و رسوم گنجانده و سینه به سینه به ما رساندهاند. دریغ است که همه را خرافات پنداشته و به دست فراموشی بسپاریم.
3 - جوزف کمبل، قدرت اسطوره، ترجمه عباس مخبر، نشر مرکز
4 - نوعی زردآلو که میوه آن ریز و خالهای تیره رنگی روی میوه دارد که شکل ظاهری آن زیبا نیست، اما شیرین است.
5 - کتاب یاد شده از جمله اسنادی است که ابتکار و خلاقیت ایرانیان باستان را در فن کشاورزی نشان میدهد. حالا چرا گردوی خوشهای را گردوی اسراییلی مینامند! شاید به دلیل تبلیغات گسترده اسراییلیها در جهان، کار به جایی رسیده است که هر اختراع جدید یا ابتکار تحسین و تعجب برانگیز را به اسراییل نسبت میدهند.
منبع: کتاب باورهای شمال فارس ( با اندکی خلاصه نویسی)،حسین آزاده سیوندی
کتاب فوق را می توانید از نمایشگاه و انتشارات سیوند واقع در خیابان حافظ روبروی باغ جهان نما تهیه کنید.