سیوند در کتاب "دوسفرنامه از جنوب ایران"
در کتاب "دوسفرنامه از جنوب ایران" نوشته:محمد حسن میرزا مهندس قاجار و على خان مهندس، بخش دوم ص192و193 مطالبی در مورد سیوند آمده است که در ادامه می خوانی توجه داشته باشید که این دو کتاب در سالهای 1256هـ.ق-1307هـ.ق، نوشته شده اند. یعنی حدود 170 سال پیش
توجه داشته باشید که متن زیر عینا از کتاب فوق برداشت شده و حتی یک حرف بدان افزوده نشده است.
لطفا با با توجه به متن از خط پررنگ آنچه از خط پررنگ می فهمید را در نظر بدهید بگویید
قریه سیوند خالصه و تیول جناب صاحب دیوان است. قریه سیوند که قریب به سیصد و پنجاه خانوار رعیت بومى دارد در دره و تنگه واقع شده است که در اطراف آن کوههاى جنگلى سخت و مرتفع واقع شده و از سمت مغرب این آبادى که مختصر جلگه به نظر آید رودى عبور مىنماید
و سیوند از قراء قدیم، دهى است خوشمنظر و پراشجار، باغات انگور آن زیاد و ممتاز، ...........
آبش از رود مذکور، دو باب حمام و یک باب مسجد پاکیزه دارد. تلگرافخانه انگلیس در این قریه است. شکار از هر قبیل از کبک و مرغابى و قوچ و میش و بز در کوهستان آن بلکه در تمام راه فراوان است و از قرار مذکور پلنگ در کوهستان غربى که اتصال به کوههاى جنگلى امامزاده اسمعیل سرحد دارد اغلب یافت شود، بواسطه گرمى هوا و جنگل کوهها برف در کوهسار نماند.
جمیع این قریه محل نزول قوافل فارس است. فاصله مابین کناره و سیوند پنج فرسنگ است. راه آن از قرار ذیل پس از عبور از تخت جمشید الى یک فرسنگ و نیم در امتداد جلگه عبور نماید و از چاپارخانه و قراولخانه که در زاویه شمال غربى شترکوه است گذشته به رود سیوند رسد و از اینجا راه دو شعبه شود .....................
قرائى که در امتداد هر دو جاده دیده مىشود از قرار ذیل است: گلیون- شمسآباد- حاجىآباد- حسن- آباد- هشتچهان- سیدون- دشتآباد.
کالسکه از هر دو راه با اندک تعمیرى عبور مىنماید و مخارج پلسازى روى نهرهاى کوچک رود سیوند که ملاحظه شد به انضمام اصلاح بعضى نقاط جاده که در وقت زراعت شکستگى حاصل نموده سیصد و پنجاه تومان است تا بتوان بىزحمت کالسکه را عبور داد. توضیح آنکه پس از عبور از خفرک سفلى که به قریه مشجر با منظر سیدون رسند الى قریه سیوند همه جا از دامنه رود مزبور باید عبور نمود و کمال صفا از حیثیت آب و چمن و اشجار قراء و اشجار جنگلى و کوهستان اطراف مشاهده شود. و این قریه آخر بلوک خفرک است و خود آن جزو بلوک سیوند محسوب شود. ایلات عرب از این نقطه عبور نمایند قراولخانه که در اوایل راه واقع شده عبارت از چند کپر است. پنج نفر تفنگچى مستحفظ دارد. سیوند مایحتاج قوافل را همیشه آماده دارد ولى لوازم اردو را باید از بلوک خفرک سفلى تدارک نموده و محل اردو در جلگه غربى آبادى سیوند است که در کنار رود واقع شده است. در این قریه سبزىکارى و کمى صیفى زراعت نمایند قلیلى از آنها با قاطر که بر روى هم سیصد و پنجاه رأس موجود دارند به اطراف کرایه کشى نمایند و فاصله این قریه الى شیراز پانزده فرسنگ است.
مرور چند واژه سیوندی (بخش نخست- حیوانات)
khoramsivandi@mihanmail.ir
سیوندی با سیوند زنده است چرا که با مهاجرت، سیوندی نیز مهاجر می شود کسانی که ابتدا از سیوند مهاجرت می کنند سیوندی سخن می گویند فرزندانشان که در دیار هجر زاده می گردند سیوندی سخن نمی گویند تنها سیوندی می فهمند فرزندان فرزندانشان نه سیوندی سخن می رانند و نه سیوندی می فهمند بلکه تنها میدانند زبانی بنام سیوندی هم هست فرزندان فرزندان فرزندانشان نه هیچ می گویند و نه هیچ می فهمند و نه هیچ میدانند.............
پرندگان |
|
qalâ |
کلاغ |
siyowk |
زاغ |
domnowkari |
زاغی |
bīf |
جغد |
mer |
مرغ |
numer |
مرغ جوان |
xalang |
جوجه مرغ |
ĵiže xurus |
جوجه خروس |
xurus |
خروس |
owyarak |
یاکریم |
dâse |
دارکوب |
kamutar |
کبوتر |
bonješk |
گنجشک |
pirsŭk |
پرستو |
Kowg |
کبک |
dâl |
کرکس |
Se:re |
سهره |
čelez |
جوجه پرندگان وحشی |
jik |
جوجه ماکیان |
پستانداران |
|
usŭr |
اسب |
har |
خر |
howli |
خرجوان |
mahar |
ماده خر |
kuruhar |
کره خر |
gâ |
گاو |
ĵenge |
گاو نر |
gosale |
گوساله |
espe/esbe |
سگ |
ošter |
شتر |
ture |
شغال |
rubâ |
روباه |
titâ |
گربه |
baštitâ |
بچه گربه |
šâdi |
میمون |
meymen |
میمون |
žežu |
جوجه تیغی |
eškâl |
بزکوهی |
heyvâ |
گوسفند |
ma: |
میش |
bez |
بز |
bezze |
بزغاله |
bezčilu |
بزغاله |
vare |
بره |
Tilu |
توله |
kuru |
کره |
baš |
بچه(حیوانات) |
بی مهرگان |
|
paxče |
مگس |
pertuk |
پشه |
magaz |
زنبور عسل |
hul-i zadr |
زنبور سمی زرد |
hul-i sīr |
زنبور سمی قرمز |
qale qančer |
خرچنگ |
qâfele |
کفشدوزک |
Ra: |
خرخاکی |
sīsk |
سوسک |
jez |
جیرجیرک |
malaq" |
ملخ |
peš |
شپش |
muruj |
مورچه |
bi |
بید(حشره) |
سایر |
|
mazze |
قورباغه |
mây mutu |
بچه قورباغه |
mâsi |
ماهی |
Qom qom |
سوسمار |
bezmek |
بزمجه |
tile |
بچه(خزندگان) |
برگرفته از کتاب واژه نامه زبان سیوندی از مدیر وبلاگ (در دست چاپ)
توضیح:
آ â
اَ a
چ č
ژ ž
ش š
خ x
کشیدگی :
khoramsivandi@mihanmail.ir