هر زبانی برای بیان مفاهیم خود مجموعه ای از اصوات را مورد استفاده قرار می دهد که ممکن است صوت یا اصواتی ازآن زبان در زبان دیگر وجود نداشته باشد ولی به طور کلی تعداد اصواتی که در تمام زبان های دنیا وجود دارد محدود می باشد.این گونه صداها را اصوات گفتاری می نامند.

این جستار در تلاش شناساندن گویش خاص مردمی است که روزگاری به دلیل عدم اختلاط آن با زبان فارسی نو، سخت مورد توجه پژوهشگران خارجی و ایرانی بوده است.

این زبان سیوندی مشتمل بر 25 همخوان، 8 وا که و 3 مصوت مرکب است .(همخوان ها اصواتی هستند که به هنگام تولید آنها هوا پس از عبور از حنجره – با لرزش تارهای صوتی یا بدون لرزش آن ها – در حلول مجراهای حلق و دهان با مانعی به صورت انسداد  سایش  لرزش و لغزش برخورد کند.

واکه ها اصواتی هستند که به هنگام تولید آن ها هوا پس از عبور از حنجره و لرزاندن پرده های صوتی بدون برخورد با مانع و ایجاد انسداد ، سایش و لرزش از مجراهای حلق و دهان آزادانه عبور کند.)

متاًسفانه امروزه به دلیل عدم اطلاع اهالی در خصوص اهمیتش روزبه روز غنای واژگانی این گویش در اثر هجوم زبان فارسی نو فرسایش یافته و تخریب می گردد.اهمیت این زبان دراین است که در سطح استان فارس تنها اهالی سیوند هستند که به این زبان خاص تکلم می نمایند و به گفته ارانسکی زبان شناس  معروف در کتاب «مقدمه لغه ایرانی» ؛همچون جزیره ای در دریای زبان فارسی استان فارس مهجور مانده است.

سیوند در فاصله 80کیلومتری شمال شیراز بر سر جاده شوسه شیراز به تهران قرار دارد.

موقعیت جغرافیایی آن که در گذشته بر سر راه سفر مستشرقین سیاحان اروپایی به تخت جمشید قرار داشته سبب گردیده که از اواخر قرن نوزدهم میلادی محقیقین اروپایی به زبان خاص این قوم توجه نموده و به تحقیق درباره آن بپردازند.از جمله این اندیشمندان می توان به :

آندریاس آلمانی (1878م.)

پروفسور ژوکوفسکی روسی(1880م.)

کلمان هورا(1893م.)

پروفسور آلمانی(1909م.)

هندگ(1936م.)

مورگی شیرینه(1960م.)

پی یرلوکوک(1997م.)

اشاره کرد.

 

 

حتی نزدیکترین روستاها به سیوند روستای قوام آباد در 4 کیلومتری شمال غربی و روستای   دشتبال در 6 کیلومتری جنوب شرقی آن است؛ هیچ یک از اهالی این دو روستا زبان خاص اهالی سیوند را متوجه نمی شوند.

 

در سال 1339آقای جمال زیانی در مجله دانشکده ادبیات شیراز

این زبان را بسیارنزدیک به زبان پهلوی ساسانی دانسته و معتقد است که شاید از آن روزگار باقی مانده است.

 

نزدیکی چند واژه از این گویش با زبان پهلوی «فارسی میانه»

این نظریه را محکم تر می نماید:

فریاد زدن :وانگ«سیوندی»وانگ «پهلوی»

برف:ورف«سیوندی»ورف«پهلوی»

بهار:واهار«سیوندی»واهار«پهلوی»

بره:وره«سیوندی»ورک«پهلوی»

و .........

با بررسی تطبیقی آواهای گویش سیوندی ،فارسی نو ،زبان پهلوی و فارسی باستان نتایج زیر به دست آمد:

در برخی موارد «خ» پهلوی و فارسی نو در آغاز واژه در گویش سیوندی  به ف  تبدیل شده است:   خفتن«فارسی نو» خوفتن «پهلوی» خوفته«فارسی باستان»  «فتن»سیوندی

*خون«فارسی نو» خون« پهلوی» وهونی «فارسی باستان»

فین «سیوندی »

برخی از «ه» های باستانی در فارسی نو به «خ» تبدیل شده

و در سیوندی به «ف» تبدیل گردیده است:

خشک«فارسی نو»هوشک«پهلوی» هوشکه «فارسی باستان»

فشک«سیوندی»

         فروختن«فارسی نو»  فروختن«پهلوی»  روتن«سیوندی»

 

   منبع:کتاب زبان سیوندی گویش فراموش شده ،سیف الله سیوندزاده،مقدمه