سیوند از نگاه دوربین (سیامک محمودی سیوندی)

sivand .......

My sivand....

sivand

sivand ...

Road #7

Apple Blossom/شکوفه سیب

تلالو

Almond Blossom/شکوفه بادام

Sivand and spring

River in Sivand, Pars, Iran

sivand!

sivand ......

Abolmahdi Spring

 

Abolmahdi Spring

Abolmahdi Spring

عکس ها از سیامک محمودی سیوندی

تلگرافخانه سیوند

 

تلگرافخانه سیوند یکی از قدیمی ترین تلگرافخانه های ایران  و کهن ترین تلگرافخانه استان فارس می باشد تگلرافخانه سیوند دارای یک عمارت بسیار مجلل بوده که به قلعه فرنگی با کلاه فرنگی مشهور بوده است و بدلیل آب و هوای بسیار خوب سیوند،امنیت بالای  سیوند اغلب اروپاییان فارس ،سیوند و این عمارت را برای زندگی بر می گزیدند در محوطه تلگرافخانه سیوند آرامگاه دختری انگلیسی وجود دارد که در تلگرافخانه فوت نموده و تاریخ سنگ قبر آن به 1898 میلادی یعنی حدود 115 سال پیش برمی گردد

متاسفانه این عمارت باشکوه  تاریخی  به برکت ژست روشن فکری برخی از افراد همانند حمام طاقی سیوند،باغ امتیازسیوند  و .... تخریب گردیدکه اکنون ویرانه های آن باقی می باشد.

از نامهای دیگر این عمارت پر عظمت می توان به قلعه ارامنه بدلیل زندگی فرنگیان در این قلعه اشاره نمود.

در ذیقعده 1304 قمری پس از فرار رضاخان عرب کتی و الله مراد خان از زندان حکومتی شیراز و گریختن به  روستای قصرالدشت کمین و محاصره روستا خبر آن توسط تلگرافی از تلگرافخانه سیوند به صاحب دیوان رسید همچنین در همان سال خبر عزل صاحب دیوان طی تلگرافی به سیوند مخابره شد تا  به منشی وی که به آباده رفته  بود ابلاغ گردد  که با این اوصاف در 128 سال پیش نیز تلگراف خانه سیوند وجود داشته است. و در شمال فارس بجز تلگرافخانه سیوند هیچ تلگرافخانه ای نبوده و نزدیکتریت تلگرافخانه به آباده تلگرافخانه سیوند بوده است.

همچنین در اوایل صفر 1340 قمری پس از فرار خانبازخان ، قوام الملک به سیوند تلگراف نمود وبه سپاه خود دستور داد تا روی خانه خانبازخان ریخته و آنجا را بچاپند.

تلگرافخانه ها در ایران ابتدا استفاده نظامی داشته اند که پس از همه گیر شدن خدمات پستی تلگرافخانه سیوند بسط بیشتری پیدا نمود و به اداره پست و تلگراف سیوند تبدیل شد این اداره دومین اداره پست و تلگراف استان پس از شیراز بود که تاسیس شد متاسفانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی این اداره به مرودشت انتقال و به اداراه پست  مرودشت تغییر نام داد و اداره پست و تلگراف سیوند به یک دفتر پستی ساده تقلیل یافت.

شخصیتهای مهمی در این عمارت سکونت داشته یا اطراق نموده اند و قسمتهایی از سریال دلیران تنگستان (رئیسعلی دلواری) نیز در این عمارت تصویر برداری شده است.

مشخص نیست این افراد بی سواد که به تعبیر رئیس جمهور محبوبمان دکتر احمدی نژاد ژست روشن فکری می گیرند اما به اندازه یک بزغاله هم نمی فهمند تا کی می خواهند  برای سیوند تصمیم گیری می کنند و اثر تاریخی بعد که سرنوشت عمارت تلگرافخانه سیوند،حمام طاقی سیوند (خانه بهداشت)، تپه هخامنشی تل نیجویی سیوند، باغ تاریخی امتیاز ،گورستان قاجاری سیوند (ورزشگاه)، حوض باستانی چشمه آب معدنی لیرک سیوند،چنار کهنسال مسجد جامع سیوند ،سروکهنسال حسینیه ولی عصر (عج) سیوند و.... را داشته باشد کدام اثر تاریخی است؟؟؟؟

تخریب کنندگان قلعه فرنگی سیوند  ثروتمندانی بوده اند که رضای خوانین و حکومت فاسد پهلوی را بر رضای خدا ترجیح می دادند و اگرچه سیوندی بوده اند اما تنوره شان از جای دیگری پر آب می گردید

باشد که شرمنده فرزندانمان نباشم و لعنت و نفرین را پس از مرگ توشه راهمان نکنیم همانگونه که لعن و نفرین ما ویران کنندگان اثر تاریخی تلگرافخانه را بدرقه راه می کند  پس

لعن و نفرین خدا بر ویران کنندگان عمارت باستانی تلگرافخانه سیوند افزون باد آتش دوزخشان

 

 

 

 

معرفی وبلاگ 5

در ادامه معرفی وبلاگهای سیوندی شما را با سه وبلاگ و یک سایت آشنا می کنیم

هواشناسی سیوند

http://www.havairan.com/weather/F%C4%81rs/K%C5%ABh-e_S%C4%ABvand

در این سایت می توانید از پیش بینی هوای شش روز آینده سیوند با خبر شوید همچنین بیشینه و کمینه دما رطوبت نسبی،سرعت وزش باد و در صورت بارش باران یا برف از میزان آن نیز آگاهی می یابید.

 

واین همه سه وبلاگ از سیوندی زبانان عزیز

 

طناب سبز غزل

Zhaghighat.blogfa.com                      

قاصدك مهاجر نداي سيوند

Wapersivand.blogfa.com

 

دهکانه سیوند

Mehrsad1.blogfa.com/post-6.aspx

 

 

 

 

درخت در باور مردم سیوند

 

 

 

 

 

متن زیر از کتاب باورهای فارس نوشته حسین آزاده سیوندی گرفته شده است:

تهدید کردنِ درخت در سیوند

مرحوم مشهدی احمد یوسفی عموی مادرم بود. همان شخصی که حدود چهل و چند سال پیش با چند نفر ایران­شناس خارجی، مدت­ها مصاحبه می­کرد و روزی ده تومان که دو برابر مزد یک کارگر معمولی بود، حقوق می­گرفت و درباره زبان سیوندی با آنها گفتوگو می­کرد. بعدها شنیدم که ایران­شناسانی که درباره لهجه­های مختلف فارسی از جمله زبان باستانی سیوندی پژوهش کرده­اند، در آثار خود از او نام برده­اند. (1)
عمو احمد درباره تهدید کردن درخت چنین می­گفت: با حالتی خشمناک و در حال خیز برداشتن به سمت درخت، اره را در هوا تکان داده و تهدید می­کردند و خطاب به درخت می­گفتند: «چه مرگته؟ آب نخورده­ای یا کود نداده­ام؟ خاکت با خاک سایر درختان متفاوت است یا هوا با چند قدم آنسوتر فرق دارد؟ از پارسال تا به حال که بیشتر از همه درختان به تو رسیدگی کرده­ام. چه چیزی از خدمت کم گذاشته­ام؟ عروس نشدی؟ که شدی. چرا درختان هم سن و سال تو چند سال است بارور شده­اند ولی تو حتی بعد از عروسی هم چند دانه (مثلاً) زردآلوی ریز و بدشکل و بی­مزه داده­ای؟چاره دیگری ندارم جز اینکه کمرت را با این اره تیز ببرم. به خدا می­برم»!
فردی مسن و مورد احترام باید ضامن می­شد و می­گفت: دست نگهدار تو را به خدا نبر، صبر کن، یک امسال دیگر با او بساز من قول می­دهم که ثمر دهد. تهدید کننده می­گفت: تا کی صبر کنم؟ ضامن می­گفت: من ریشم را گرو می­گذارم. ضامن می­شوم و قول می­دهم که امسال بارِ خوبی بدهد. تهدیدکننده کوتاه می­آمد و می­گفت: «به خاطر تو که ضامن شدی امسال صبر می­کنم. اگر میوه نداد یا چند دانه زردآلوی بی­کیفیت داد، زمستان او را از همینجا می­برم (با اره به ساقه درخت اشاره می­کرد و خراشی روی ساقه می­انداخت). وقتی که جوانه زد، هنگام جو درو (60 روز بعد از عید نوروز) چند پیوند شکرپاره رویش می­زنم و اگر باز هم به همین منوال بود، از ریشه بیرونش می­آورم، چوبش را برای سوخت مصرف می­کنم و یک درخت خوب جایش می­کارم.» ضامن می­گفت: حتماً ثمر می­دهد، من ریشم را گرو گذاشته­ام.
آنگاه با سلام و صلوات و اظهار امیدواری، قضیه تمام و هر کدام به دنبال کار خود می­رفتند. این کار نتیجه می­داد و درخت پرثمر می­شد.
بزرگان قوم می­گویند: اول دقت کنید که مشکلی از نظر کود و آب و خاک در کار نباشد. بعد درخت را عروس کنید، اگر جواب داد که به نتیجه رسیده­اید و اگر جواب نداد، تهدید کنید. اما باید قضیه را جدی بگیرید. حالتی مصنوعی و نمایشی نداشته باشد. درخت بی­ثمر یا کم­ثمر که فایده­ای ندارد. پس با این نیت که اگر ثمر نداد یا کم­بار بود، بدون تردید او را خواهید برید و درختی دیگر جایش خواهید کاشت، وارد عمل شوید. ضامن هم باید به این کار باور داشته باشد. شاید درخت احساس کند که شوخی می­کنید و اگر احساس شما را درک کند، به تهدید بی­توجه بماند.
ضامن باید مخفیانه به دعا و تضرع خالصانه مشغول شود و از خدا بخواهد که آبروی او و احترام ریش­سفیدی را که گرو گذاشته است، حفظ کرده و درخت را بارور کند. به آزمایش دیگری که توسط دانشمندان انجام گرفته است توجه فرمایید.
گل و گیاهانِ مختلفی را در یک گلخانه پرورش داده و افرادی مختلف با روش­هایی مخصوص، به آنجا رفت و آمد داشتند. یکی از افراد وظیفه داشت که با خشونت رفتار کند. هر از گاهی با یک چوبدست به گلخانه وارد می­شد و به گیاهان ضربه می­زد، سر و صدا راه انداخته و تهدید می­کرد. برگها را زخمی کرده و می­خراشید. از این حرکات و عکس­العمل گیاهان فیلمبرداری شده و مشاهده کردند که گیاهان با وارد شدن هر فرد، واکنشی متناسب با او از خود نشان می­دهند. هر وقت که آن فرد خشن به گلخانه وارد می­شد، حتی بدون این که خشونت کند، گیاهان خود را جمع کرده و در خود مچاله می­شدند. گویا بوی آن شخص خشن را احساس کرده و با نزدیک شدنش ترسان و ناراحت می­شدند.
آیا نمی­توان گفت که گیاهان احساس دارند؟ بین لطف و خشونت تفاوت قایلند و در برابر احساسات مختلف، واکنش­های مختلف از خود نشان می­دهند؟ شاید آیندگان با آزمایش­هایی تازه، مطالب دیگری در این باره کشف کنند. اما رفتار انسان ابتدایی با گیاه و اینکه او را مانند انسان مورد خطاب قرار داده، با آن سخن بگوید، عروس کرده و یا تهدید کند و نتایجی مثبت بگیرد قابل تأمل است.(2)
«جوزف کمبل» اسطوره­شناس معروف، خطاب به گیاهخواران می­گوید: «با نخوردن گوشت، خود را فریب ندهید. خیال نکنید که نسبت به حیوانات و پرندگان مهربان هستید و از خوردن گوشت آنها پرهیز می­کنید. گیاهان نیز موجودات زنده هستند و اصولاً زندگی با خوردن زندگان دیگر ادامه پیدا می­کند.» (نقل به مضمون)(3)
استوره­شناسان بر این باورند که استوره­هایی که مربوط به پیوند انسان با گیاهان است، از زمانی به وجود آمد که انسان با کشاورزی آشنا شد. از وقتی که فهمیدند دانه را باید در زمین کاشت تا دوباره سبز شود، اجساد مردگان را نیز در خاک دفن کردند با این تصور که باید آنها را کاشت تا دوباره سبز شوند. شاید به همین دلیل اولین مقبره­ها را عمودی می­ساختند. آیا این تصور (حیات و احساس قایل بودن برای گیاه) همان باور استوره­ای مربوط به پیوند انسان با گیاه را نمایش نمی­دهد؟ یا دست­کم باور انسان به رستاخیز را در برندارد؟ در حالی که تا پیش از دوران کشاورزی، اجساد مردگان را در ستیغ کوه می­گذاشتند. قدیمی­ترین مقبره­هایی که کشف شده به گونه­ای عمودی است و تعدادی از آنها در بالای کوهی به نام (قلاتِ گوری) در سیوند موجود است.
پیوند زدن بر درخت
گاهی اوقات بعضی افراد در پیوند و همنشینی با یکدیگر اختلافات خود را پیش کشیده و با نزاع بر سر آنها زندگی را بر خود تلخ می­کنند. اما به تجربه ثابت شده است که وقتی درختان را با یکدیگر پیوند می­زنند، خوبی­ها و امتیازات خود را به اشتراک می­گذارند و نتایجی مثبت به بار می­آید. مثلاً دیده شده که ثمر درخت زردآلو عنک شیرین ولی کوچک است. رنگ زیبایی نیز ندارد. زردآلوی کتانی درشت و خوشرنگ است اما شیرین نیست. اگر از زردآلوی کتانی جوانه­ای گرفته و روی زردآلوی عنک (
Anak)(4) پیوند بزنند، حاصل کار مانند شکرپاره هم شیرین و خوشرنگ و هم درشت و آبدار خواهد شد.
دو شاخه گل میمون سرخ و سفید را کنار یکدیگر بکارید. هنگامی که گل کردند، گل­های هر دو نه سرخ است و نه سفید. هر دو به یک رنگ که بین سرخ و سفید است خواهد شد. بهترین زمان برای پیوند زدن را هنگام (جو درو) در هر منطقه می­دانند. در شمال فارس فصل درو کردن جو، شصتم است (60 روز بعد از عید نوروز).
آیا انسان اولیه از همه مواهب طبیعی از جمله گیاهان برای همزیستی مسالمت­آمیز درس نمی­گرفت؟ از باورها و مراسم باقیمانده که چنین برمی­آید.
درخت گردو
اگر درخت گردو به موقع ثمر ندهد یا کم­ثمر باشد، لاشه حیوان مرده­ای را زیر آن و نزدیک ریشه­اش دفن می­کنند.
گاهی اوقات با تبر چند زخم به ساقه درخت گردو می­زنند. به تجربه ثابت شده است که این کارها در ثمردهی گردو اثر دارد.
برای تولید درخت گردوی خوشه­ای، گودالی حفر کرده و چند دانه گردو در ته گود گذاشته و چند دانه کمتر روی آنها می­گذارند و ادامه داده تا به شکل مخروط درآید. آنگاه کوزه­ای را از وسط بریده و روی مخروط می­گذارند و گودال را با خاک پر کرده و آبیاری می­کنند. گردوها جوانه زده و جوانه­ها هنگام سر بر آوردن از دهانه کوزه به یکدیگر می­چسبند و یک ساقه را تشکیل می­دهند. وقتی که درخت بزرگ شد به جای دانه به صورت خوشه­ای ثمر می­دهد و البته دانه­های گردو کوچکتر از حد معمول می­شود.
این روش در قدیم نیز انجام می­شده و بنا به فرمایش استادان گرامی منوچهر ستوده و ایرج افشار، در اثری از خواجه رشید­الدین فضل­الله با عنوان آثار و احیا درباره فن کشاورزی به موارد بسیاری از جمله تولید و پرورش گردوی خوشه­ای اشاره شده است.(5)
نگارنده چنین پدیده­ای را به گونه­ای طبیعی در مورد گل اشک (لاله واژگون) دیده­ام. یک روز بهاری هنگام کوهنوردی در سیوند به یک بوته گل اشک برخوردم که از شکاف بین دو سنگ روییده و به شکل تسمه­ای مرکب از چند شاخه گل جوش خورده به یکدیگر، یک ساقه قطور را تشکیل داده بودند. تعداد گل­هایی که بر بالای ساقه داشت به اندازه یک دسته گل بود. آن را با خود آورده و در انجمن شاعران شیراز نشان دادم. هنرمند عکاس، زنده­یاد منوچهر چهره­نگار شیرازی عکس­هایی از آن گرفت. یکی از عکس­ها را در اختیار دارم. از وقتی که طرز تولید گردوی خوشه­ای را فرا گرفتم، فکر می­کنم که شاید انسان از زمان قدیم، با دیدن این گونه پدیده­های طبیعی به چیزهایی پی برده، آزمایش کرده و به تدریج به اصلاح و پرورش گیاهان و درختان دست زده است.
نگهداری انگور بر شاخه تا زمستان
برای این که انگور تا فصل زمستان سالم بماند از دوران قدیم روشی داشتند که دیگر فراموش شده و گاهی بعضی باغداران برای خود انجام می­دهند. زمستان که درخت در خواب است، باید آن را هرس کرد و سرشاخه­ها و شاخه­های نامرغوب را برید. به این کار «سَربُری» (
Sar Bori) و «توبُری» (Tu Bori)
می­گویند. این عمل در همه جا مرسوم است. اما گاهی چند شاخه از چند درخت را که نزدیک به یکدیگر بود و در شیب قرار داشتند بلندتر می­بریدند. تابستان که انگور می­رسید، وسط آن چند درخت، گودی حفر کرده و کف گود و اطراف آن را با برگ رز می­پوشاندند. آنگاه خوشه­های انگور را در حالی که به شاخه وصل بود، در گودال قرار داده و روی آنها را نیز با برگ می­پوشاندند. مقداری چوب نازک و علف روی آن گذاشته و با خاک کاملاً پوشش می­دادند. چون در شیب قرار داشت، آب باران به داخل راه نمی­یافت. این خوشه­های انگور که از درخت تغذیه کرده و آب و هوا و آفتاب کمتر روی آنها اثر داشت، تا زمستان و گاهی تا نوروز سالم می­ماند و هر وقت مصرف می­شد، همان طعم اولیه را داشت.
شیره انگور
در نوجوانی از نزدیک شاهد شیره­پزی در کارگاه مربوطه در سیوند بوده­ام. سالهاست که کمتر جایی از منطقه مبادرت به این کار می­کنند. کم­کم در حال فراموش شدن است.
شیره انگور در زبان سیوندی «دیشو» (
disov) نام دارد.
کارگاه شیره­پزی را در زبان سیوندی «کریشک» (
korisk) می گویند و عبارت است از:
1 - دیگ­های بزرگی که روی سکو جاسازی و با مصالح ساختمانی محکم شده است به گونه­ای که زیر آنها آتشخانه­ای مانند آتشگاه حمام باشد.
2 - کَته (
Kate): حوضی که طول و عرض و  ارتفاع آن بیش از یک متر است برای له کردن دانه­های انگور در آن. کف حوض حدود یک متر از سطح زمین بالاتر و در قسمت پایین حوض سوراخی تعبیه شده و ناودانی به آن وصل است که آب انگور از آن ناودان در ظرف می­ریخت.
3 - دولانه  (
doulane): کیسه­هایی بافته شده از پشم و موی گوسفند و بز به اندازه کیسه­های برنج بیست کیلویی برای صاف کردن شیره.
4 - گِل شیره­ای: نوعی خاک سرخ که از مناطقی مخصوص و تمیز در کوهستان تهیه می­شود که در دولانه ریخته و به عنوان فیلتر برای تصفیه شیره استفاده می­شود.
پی­نویس:
1 - به تازگی شنیده­ام که پرفسور «ریچارد فرای»، ایران­شناس معروف که در سن کهولت و ضعف پیری به سر می­برد، از مقام
های ایرانی درخواست کرده است که اجازه دهند پس از مرگش او را در ایران به خاک بسپارند زیرا که عاشق ایران و فولکلور ایرانی است. گویا مقامهای ایرانی موافقت کرده­ و جایی در پارک ساحلی زاینده­رود اصفهان برای دفن ایشان در نظر گرفته شده است. نگارنده در دوران دبیرستان در شیراز و در جلسه­ای در خانه فرهنگ شماره 1 با این مرد بزرگ گفتوگویی داشتم.
2 - در اسطوره­های ایرانی آمده است که اولین انسان کیومرث (معادل با حضرت آدم) پس از سی سال و هنگام مرگ روی دست چپ بر زمین افتاد. ثمره کیومرث بر زمین ریخت و از آن دو شاخه ریواس رویید. (مهلی و مهلیانه) اراده اهورا مزدا بر آن قرار گرفت که به شکل دو جوان (پسر و دختر - مشی و مشیانه) درآمده و نسل انسان از آنها پدید آمد. در هر حال انسان از خاک آفریده شده و اگر از گیاه آفریده شده باشد نیز ریشه در خاک دارد و از این نظر تفاوتی بین نظریه­های ادیان نیست. ثمره انسان در زمین کاشته شده و تبدیل به گیاه (ریواس) می­شود و باز ریواس (گیاه) به صورت انسان ظاهر می­شود. اما آیا رفتار انسان­ با گیاه، ریشه در این
گونه اسطوره­ها ندارد؟ انسان از گیاه زاده شده، از آن تغذیه کرده و با آن زنده می­ماند. شاید نیاکان ما تصورهای انسان اولیه را با رمز و کنایه در قصه­ها و بعضی آداب و رسوم گنجانده و سینه به سینه به ما رسانده­اند. دریغ است که همه را خرافات پنداشته و به دست فراموشی بسپاریم.
3 - جوزف کمبل، قدرت اسطوره، ترجمه عباس مخبر، نشر مرکز
4 - نوعی زردآلو که میوه آن ریز و خال­های تیره
رنگی روی میوه دارد که شکل ظاهری آن زیبا نیست، اما شیرین است.
5 - کتاب یاد شده از جمله اسنادی است که ابتکار و خلاقیت ایرانیان باستان را در فن کشاورزی نشان می­دهد. حالا چرا گردوی خوشه­ای را گردوی اسراییلی می­نامند! شاید به دلیل تبلیغات گسترده اسراییلی­ها در جهان، کار به جایی رسیده است که هر اختراع جدید یا ابتکار تحسین و تعجب برانگیز را به اسراییل نسبت می­دهند
.
منبع: کتاب باورهای شمال فارس ( با اندکی خلاصه نویسی)،حسین آزاده سیوندی

کتاب فوق را می توانید از نمایشگاه و انتشارات سیوند واقع در خیابان حافظ روبروی باغ جهان نما تهیه کنید.

 

محرم در سیوند

علم سیوندی بازمانده از ایران باستان

علم سیوندی تلفیق هنر ایرانی و باور اسلامی

علم سیوند با قدمتی چندهزار ساله

علم سیوندی در انتظار ثبت در آثار عنوی ایران

شهادت اباعبدالله حسین علیه السلام ویاران باوفایش بر همه سیوندی زبانان تسلیت باد.

راه شاهی اثبات قرارگیری سیوند از زمان هخامنشیان  در محل فعلی  

وجود واژه "ره شهی"در معنای نشانه راه شاهی یکی از های وجود سیوند از زمان هخامنشیان تاکنون در محل فعلی می باشد چرا که مردم سیوند تنها به جاده شیراز_اصفهان که از میان سیوند می گذرد راه شاهی می گویند و برای  دیگر جاده ها و راهها از واژه "ره" یا همان راه استفاده می کنند  راه شاهی راهی در زمان هخامنشیان بوده است که تخت جمشید را به پاسارگاد و سپس به لیدی و سارد متصل می کرده که سیوند از زمان هخامنشیان تاکنون بر سر این راه قرار داشته است و مردم سیوند از زمان هخامنشیان تاکنون به این جاده راه شاهی گفته اند و وجود این واژه در زبان سیوندی نشانگر قرارگیری سیوند بر سر این جاده از زمان شکل گیری و ساخت آن می باشد.

متاسفانه در سالهای اخیر فردی که خودش را استاد تاریخ!!!!!!!!!!!!!! می خواند مدعی شده که سیوندیان در سالهای اخیر از نقطه ای در شمال غرب به مکان کنونی کوچیده یا کوچانده شده اند این استاد که زیر چتر واسعه دانشگاه آزاد استاد دانشگاه!!!!!!گردیده و به واسطه تدریس چند واحد تاریخ در یکی از واحدهای آن احساس می کند همه سخنانش درست است. و سخنان پوچ خود را بدون هیچ سند و مدرکی وحی منزل می خواند باید بداند که نمونه بالا تنها یکی از هزاران نشانه ساکن بودن قوم متمدن و باستانی سیوند در مکان کنونی می باشد.

"باآ پیرو" کهن یادگار زرتشت در سیوند

 

ترا می ستایم ای سیوند بزرگ

ترا ای نهایت تاریخ ،ای درازای باستان،کهن تمدن ماد و پارس

ترا می ستایم ای یادگار همه ایران زمین

ای بازمانده آتشی سترگ

ترا بلند به فریاد می کشم

در میان دریوزگان و گدایانی که امروز خود اشراف زاده می نامند

از میان سگان و ربهانی که خود را امروز آدم می خوانند

ترا از انتهای تاریخ

از ژرفای وسیعترین اقیانوس تمدن بشری به بانگ می گیرم

ای کهن شهر که امروز قلعه نشینان و آوارگان و واماندگان  از تمدن بشری دهاتت می خوانند

تو باستان شهری به قدمت همه هر چه دیرگی اش نامیدند

به وسعت همه ایران زمین

آری گوهر هر چند هم کوچک باشد متاعی گرانبهاست

و فاضلاب هرچند وسیع و عظیم باشد بازهم بی ارزشی بیش نیست

 

"باآ پیرو" نیایشگاهی است در جنوب سیوند کنونی که اگر چه  امروزه باورهای خرافی او را احاطه کرده اما "باآپیرو" در پیش از اسلام  نیایشگاهی برای سیوندیانی بوده که در آن زمان پیرو آیین زرتشت بوده اند

اگرچه پس از مسلمان شدن سیوندیان در قرن دوم هجری اعتبار پرستشگاهی خود را از دست داده اما بدلیل آنکه قدرتی بزرگ از پرودگار عالم را مجسم نموده برای سیوندیان جنبه تقدس خود را حفظ نموده است. در این مکان پناهگاهی طبیعی بسیار بزرگ قرار دارد که سوراخ و تونلی طبیعی در میان دو صخره بزرگ هر آدمی را به ترس و تحسین وا می دارد.شاید بسیاری از تقدس بخاطر نمایان شدن قدرت لامتناهی پروردگار بوده است.که این تقدس در سالهای اخیر نیز حفظ شده است.

آنچه مسلم است این آتشکده و نیایشگاه مربوط به زمان زرتشتی بودن سیوندیان  یعنی تاپیش از قرن دوم هجری می باشد و اثبات می کند که سیوندیان پیش از اسلام نیز در مکان کنونی می زیسته اند و چرا که تقدس و احترام آن به قبل از مسلمان شدن مردم سیوند بر می گرددو این تقدس در زمان مسلمان بودن آنها ایجاد نشده است. قابل توجه آقایی که به لطف تدریس چند واحد تاریخ عمومی در دانشگاه آزاد خود را استاد تاریخ!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! می نامند و هر یاوه ای را بدون هیچ دلیل و مدرک بیان می کند و ابزار می دارد سیوندیان از شمالغرب به این مکان کوچیده اند.

سد سیوند

کتاب شناسی سیوند 6


متنی که می خوانید صفحه ای است از کتاب ارزشمند داستانهای شگفت اثر ارزشمند شهید محراب آیت الله عبدالحسین دستغیب که سیوندی بزرگوار جناب  آقای محمد امین پور مانند همیشه به وبلاگ لطف داشته و در "گپ بدیکه" برای ما ارسال نموده است عین متن ارسالی جناب آقای امین پور (شگفت) را بخوانید

 

صفحه38ازکتاب داستانهای شگفت اثرحضرت آیت الله مجاهدشهیدسیدعبدالحسین


دستغیب شیرازی معلم اخلاق ومهذب نفوس

نجات از دزد

و نیز جناب آقاى ایمانیه سلمه الله تعالی فرمودند در همان سفر هنگام وداع از

مرحوم بیدآبادى فرمودند در این سفر قطاع الطریق (راهزن) قافله شما را مورد حمله و دستبرد

قرار مى دهند ولى به شما ضرر نمى رسد و مبلغ چهارده تومان به عدد مبارك

معصومین علیهم السلام براى مخارج راه به ما دادند.

چون نزدیك سیوند رسیدیم ، دزدها به قافله حمله كردند، قاطرى كه بر آن اثاثیه ما

بود سرعت كرد و از قافله خارج شد و رو به سیوند دوید، مركبى هم كه ما در كجاوه

بر آن سوار بودیم ، عقب او حركت كرد تا اینكه خود و اثاثیه به سلامت وارد سیوند

شدیم و تمام قافله مورد حمله و چپاول واقع شدند.

 

دوشنبه 25 مهر1390 ساعت: 8:12

توسط:محمد امین پور

 

 

 

باسپاس فراوان از رزمنده دلاور آقای محمد امین پور(شگفت)

 

آیا شما هم کتاب و یا نوشته ای دارید که در آن از سیوند نام برده باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

منتظر نوشته ها ارسالی شما نیز هستیم...........

نوشته های شما(خاطره شهیدان)


 

جناب آقای محمد امین پور چندی پیش خاطراتی از شهدا را از طریق "گپ بدیکه" برای ما ارسال نمود که حیفمان آمد این خاطره را در وبلاگ نیاوریم اصل خاطره ارسالی این سیوندی گرانقدر را می خوانید.

 

 

شهيدان آبروي تاريخند . آنان بها نه زيستن و زبان لاله را فهميدندوعاشقانه باخداي

خود زمزمه مي كردند : خدا يا مرا با لباس خون آلود برانگيز.


یادوخاطره :شهید علی خرم سیوندی

قسمت اول

تيرماه 362 1 اينجانب محمد امين پورباتفاق شهيد علي خرم وعباس فتح الهي

اعضاي گردان مالك اشتر- لشكر خط شكن33 المهدي (عج) درعمليات والفجر 2

نيزشركت داشتيم 48 ساعت قبل ازشروع عمليات ازمنطقه پسوه پيرانشهراستان

آذربايجانغربي 24ساعت داخل خا ك خودمان24ساعت هم داخل خا ك دشمن بعثي

با استتار كامل پياده بدليل اينكه منطقه كوهستا ني وصعب العبوربود. طي كرديم

تامنطقه عملياتي بنام حاج عمران واقع دربين مرزسه كشورايران.عراق.تركيه اذان صبح

ضمن به جا آوردن نمازومدح و ثنا عمليات آغازگرديد . محورعملياتي گردان ما تپه كله

قندي كه مشرف بود بر تمام پادگان حاج عمران ( محل آموزش منافقين كوردل به

دست بعثي ها) محور خيلي دشواري بود .


ادامه دارد......

 

قسمت دوم
دشمن نيزاز قبل روي آن حساب ويژه بازكرده بود.ما نيزآن محل را همانند ديگرنقاطي كه ازدست دشمن بعثي
بدون درد سر فتح كرده بوديم مي دانستيم. سخت درگيرآزادي آن شديم. آنها نيز مقاومت شديدي داشتنند.چون با نيرو مهمات وتجهيزات كامل سرتپه مستقر و بالاي سرما قرارداشتنند. كاملا"برما تسلط داشتند وبا سرعت نارنجك.سنگ و...مي ريختنندبرسرمان. ماهم درتلاش بالا رفتن ازتپه بوديم شديدا" مورداثابت تركش نارنجك و... آنان قرارميگرفتيم . عده زيادي ازما شهيد ومجروح شدند. قراربود نيروي كمكي برسد.اما بدليل صعب العبوربودن منطقه نرسيد كه به همين منظورازفرماندهي دستوررسيدبرگرديم عقبه(مقرتاكتيكي)براي تجديد قوا نيروها رفتنندعلي بيسيمچي گردان بهمراه فرماندهي بود.من تاآنجائي كه توانستم مجروح ها را براي حفظ جانشان به داخل يك شياركه درهمان نزديكيها بود بردم عباس ازناحيه دست آسيب ديده بود ضعف بسيارشديدي داشت.خودمن هم ضمن اينكه تقريبا" بمدت 48 ساعت فعاليت پي درپي با نبود تغذيه ضعف داشتم خودراملزم دانستم .عزمم راجزم كرده تابه هرنحوي عباس راازمعركه به عقبه ببرم درحين راه دشمن بعثي بر ماآتش بسيار سنگيني گشودكه تيرازتمام اطرافمان حتي بين دوپا ها يمان كه حين راه رفتن نيز جابجا ميشد رد ميگرديد

 

قسمت سوم

درطول مسيردائما"آيه9ازسوره مباركه يس وجعلنا من بين ايديهم سد"ومن

خلفهم سدا"فا غشينهم فهم لا يبصرون : مادر پيش روي آنها مانعي قرارداديم

ودرپشت سرشان مانعي(نه راه پيش دارد ونه راه بازگشت نيز ودرهمان وضعيت

چشمان آنهاراپوشانديم لذاچيزي را نمي بينند).(وضع مستكبران وپيروان آنها نسبت به

حقايق جهان اينگونه است). ميخوانديم. وبدون مكث بطوراتوماتيك آيه فوق الذكرتلاوت

ميگرديد. انگار مكث و يا قطع آن دست خودمان نبودباتوجه باينكه هنگام ورود.ازعقبه تا

محل درگيري ساعات زيادي( كيلومترها) راه را پياده طي كرده بوديم ولي به اذن حق

تعالي حين برگشت ازهمان مسير راه نيز بر ما آسانتر شده بود.وقتي رسيديم به

عقبه نزديك به اذان صبح بود.علي در فراقمان خيلي ناراحت شده بود.با توجه به

اينكه خود زودترازما رسيده وخسته بود.درآن شب تاريك مطلق درانتظارمان

بيدارمانده بود.وقتي متوجه حضورمادركنارش شد..خيلي خوشحال شد.عين يك پدركه

فرزندان خود ر ا مدتها گم كرده بود.بامسرت دربغل گرم خود قرارداد. ومقدارنان خشك

كه خودنيز نميدانست آغشته به خاك است دريك نايلون داشت به ما داد خورديم

وكمي نيرو كه پيداكرديم . نمازصبح را خوانديم. سپس ازفرط خستگي وگرسنگي زياد

خوابيديم ولحظاتي بعد قبل از طلوع خورشيد چون منطقه

فوق از ناحيه دشمن بعثي نيز بمب باران ميشد با بالگردبه پيرانشهرانتقالمان

دادنند.سپس باوسيله نقليه ترابري لشكربه پادگان جلديان شهرستان نقده

برگشتيم.

 

دوشنبه 18 مهر1390 ساعت: 6:1

توسط:محمد امین پور

 

باسپاس فراوان از این دلاور رزمنده

 

آیا شما هم خاطراتی از هشت سال دفاع مقدس و یا پیروزی انقلاب اسلامی دارید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بررسی واژه سنگ در زبانهای ایرانی غربی


 

زبان مشترک قبیله های ایرانی دوران باستان که خود را آریایی می نامیدند . پس از پراکندگی این قبایل در سرزمین های وسیع ،به لهجه هایی چون اوستایی ، پارسی ، هخامنشی ، مادی سکایی و چند لهجه دیگر منشعب گردید و هر لهجه با گذشت زمان با قوانین خاص خود جداگانه تحول و تکامل پیدا کرد و در نهایت گویش ها و زبان های مستقلی از آنها پدید آمد . زبان های فارسی،کردی ، لری ، سیوندی ،بلوچی ، گیلکی و دهها گویش محلی دیگر با همه تفاوت های ظاهری که بین آنها دیده می شود همگی ریشه در زبان ایرانی کهن دارند و بخش بزرگی از ذخیره واژگانی زبان مادر را حفظ کرده اند .

پژوهشگران اروپایی در دو قرن اخیر با خواندن متون زبان های کهن آریایی (هند و ایرانی ) و اروپایی و بررسی و مقایسه آنها به خویشاوندی این زبان ها پی بردند که نتیجه تحقیقاتشان به کشف خانواده بزرگ زبانی هند و اروپایی و ترمیم شجره زبانهای وابسته که زبانهای ایرانی یکی از شاخه های مهم آن می باشد منجر گردید .

زبانهای ایرانی در این طبقه بندی بر اساس ساختمان زبان و درجه تحول به سه دوره باستان میانه و نو تقسیم و هر دو به دو گروه شرقی و غربی و هر گروه به دو شاخه شمالی و جنوبی گروه بندی شده اند. اما نظر به اینکه از برخی از زبانهای باستانی و میانه آثار مکتوب قابل توجهی موجود نیست و از دیگر گویش های ایرانی نو بررسی همه جانبه دقیقی بر اساس روشهای زبان شناسی تطبیقی- تاریخی به عمل نیامده است نمی توان تقسیم بندی سنتی را کاملا پذیرفت.

 در راستای شناسایی بیشتر و بهتر زبان های ایرانی و بازنگری و نقدی بر تحقیقات گذشته ، در این نوشتار دو واژه هم معنی "برد" و "سنگ" در برخی از زبانهای ایرانی مقایسه و مورد بررسی قرار می گیرد. گرچه امروزه زبانهای ایرانی بر اثر نفوذ فارسی و عربی بسیاری از ویژگی های خود رادر طی قرنها از دست داده اند وجود اینگونه واژگان منفرد دراین زبانها که از نظر ریشه شناسی رد و نشان آنها در زبان فارسی نو باستان دیده نمی شود ، از نکات جالب و بحث برانگیز خانواده زبانهای ایرانی می باشد. در رابطه با واژه (برد) کردی و لری پرسشهای زیر شایسته بررسی و پاسخگویی می باشد.

1-    آیا واژه «برد» واژه ایرانی (هند و اروپایی) است ؟ از کدام زبان باستانی گرفته شده و تاریخ تحول آن چگونه بوده است؟

2-    آیا این واژه از زبانهای غیر ایرانی وارد کردی و لری و سیوندی شده است ؟ از کدام زبان ؟

3-    با در نظر گرفتن جغرافیای تاریخی و اینکه کرد ها در مناطق ماد نشین و سیوندی ها و لر ها در مناطق پارس نشین سکونت داشته اند چرا واژه سنگ ایرانی، در طول سی قرن در این گویشها به کار نرفته است؟

4-    از نظر توزیع جغرافیایی واژه، چرا کرد های مهاباد در شمال غرب ایران و لر ها از لرستان تا کنار خلیج فارس واژه برد را به کار می برند ولی کرد های سنندج ،کرمانشاه،ایلام و حتی لک های لرستان که بین آنها واقع شده اند از واژه «کچک» استفاده می کنند که باز این واژه در گویش های لری موجود است؟

واژه" برد" و "سنگ "در چند زبان ایرانی نو

 

زبانهای جنوب غربی                                           زبانهای شمال غربی

فارسی     sang    سنگ                          کردی (مهاباد)     bard        برد

لری (لرستانی)   bard     برد                              سیوندی             vard        ورد

لری (ممسنی،کهگیلویه ،بویراحمد و بختیاری ) ، کردی (سنندج ،کرمانشاه و ایلام )

Bard/koḉok                  برد – کچک                                    koḉok            کچک

دزفولی     bard/seng       برد – سنگ                      لکی        koḉok            کچک

بلوچی     seng             سنگ

گیلکی         seng             سنگ

در سایر گویشهای ایرانی واژه سنگ با تفاوت واکه    sang-a- به کار می رود و در گویشی از زبان پشتون افغانستان جز دوم واژه debar (سنگ) ممکن است با واژه برد ارتباط داشته باشد.واژه کچک لری وکردی احتمالا از دو جز (پسوند تصغیر) ko+cek  (کوه ) تشکیل شده است

 

 

تحول واژه سنگ در دو شاخه ایرانی و ژرمنی زبان هند و اروپایی

 

-                         (Aken)  هند و اروپایی

اوستا  asana  

فارسی باستان   ashanga

  مادی asen                   

  فارسی میانه sang                                           

ژرمنی شرقی  stain

ژرمنی شمالی steinn

 

آلمانی نو stein

انگلیسی نو stone

 

 در مورد اشتقاق واژه «برد» و ریشه شناسی آن تا کنون نظریه ای ارائه نشده است با این حال ممکن است این واژه از واژه های غیر ایرانی وارد شده و در زبان های کردی ولری پنداشته شود و آن را دلیلی بر بعضی نظریه های نژادی در مورد اقوام ایرانی بدانند همچنان که دیا کونوف پس از اظهار تردید در مورد هند واروپایی بودن یا نبودن کاسیان می گوید : «به احتمال قوی قبایل کنونی لر که با دام داری در کوهستان اعاشه می کنند از اخلاف ایشان می باشند که از لحاظ زبانی ایرانی شده اند واکنون نیز در همان سرزمین ساکن هستند »

گذشته از نظریات متناقضی که در مورد زبان ونژاد برخی از اقوام ایرانی گفته شده است بدون تردید اگر گویش های مختلف ایرانی که امروزه به علت بی توجهی به آنها در حال نابودی می باشد گرد آوری و با موازین زبان شناسی تطبیقی ،تاریخی مقایسه وتجزیه وتحلیل شوند به خوبی وجود برخی حلقه های مفقود زبانی و به تبع آن نژادی قابل شناسایی است که می تواند تقسیم بندی زبانی و نژادی کلاسیک پذیرفته شده در مورد اقوام دوران باستان غرب ایران را دگرگون نماید .

نگارنده با توجه به مشابهات بین گویش سیوندی، لری و کردی و با استناد به تحول صامت «v» آغازی در زبانهای ایرانی باستان میانه و نو واژه برد را دارای ریشه هند و اروپایی می داند که با تحولات خاص معنایی و آوایی به گویشهای کردی لری و سیوندی رسیده است.

با توجه به واژه «ورد» vard در زبان سیوندی و قانون تغییر صامت «v» را آغازی باستانی که در برخی از زبانهای نو در بعضی موارد به  b تبدیل شده است و حتی بسیاری از واژگان زبان سیوندی «v» آغازی دوره میانه را حفظ کرده اند شکل باستانی واژه bard را به صورت varta   و شکل میانه آن را به صورت vart باز سازی می نماید

نمونه تحول صامت «v» آغازی در برخی از  زبانهای ایرانی باستان میانه و نو

  فارسی           اوستا       پهلوی       لکی      سیوندی         لری             کردی

برف               barf    vafra         varf          war             varf          barf            bafer

باد              bad            vata           vat           va         vay           ba(d)(y)     ba(y)

بهار            bahar         vanhar      vahar     behar       vahar       bahar          bahar

 

با توجه به قانون بالا فرم های فرضی باستان و میانه واژه «برد» را در گویشهای کردی لری و سیوندی به صورت های زیر می توان بازسازی کرد .

                                    دوره باستان              دوره میانه           دوره نو

                                           Varta                   vart             bard کردی و لری

                                                                                         vard     سیوندی

واژه ساختگی varta   به احتمال زیاد با واژه اوستایی vartat   فارسی باستان vart   و هند و اروپایی uret  به معنی گردیدن گشتن و غلطیدن هم ریشه است که با تحول معنایی خاصی به گویشهای کردی لری و سیوندی رسیده است در تأیید و اثبات اینگونه تحولات معنایی که برخی از واژگان مترادف زبانهای خویشاوندی با وجود نبود شباهت ظاهری بین آنها از ریشه های مختلف موجود در زبان اصلی مادر منشعب شده اند، می توان به واژه مادر زبانهای هند و اروپایی اشاره کرد .

در بیشتر زبانهای هند و اروپایی از دوران باستان تا نو واژه مادر از ریشه هند و اروپایی mat گرفته شده است مانند سانسکریت mater  ، لاتین  mater  ، فارسی و اوستا matar  انگلیسی باستان  modor ، انگلیسی نو mother  ،آلمانی نو matter  ، آلمانی باستان muoata ، یونانی  meter .

اما جالب توجه است که واژه مادر در گویش های لری ممسنی و بویر احمد dey  ،لری بختیاری و لرستانی da ، کردی dayik  و سیوندی dowa می باشد که از ریشه اوستایی dey/de  به معنی پرستاری کردن گرفته شده اند. در حالی که در خود اوستا و فارسی باستان واژه matar  (مادر) به کار می رفته است . اینگونه واژگان از نظرتحول تاریخی زبانهای خویشاوندی نیاز به بررسی همه جانبه و موشکافانه دارد تا چگونگی آنها روشن شود

 

خلاصه و نتیجه گیری

واژه «برد» bard در کردی مهابادی و لری و « ورد»  vard   سیوندی که از زبان های ایرانی شمال غربی و جنوب غربی می باشند با توجه به قانون صوتی تحول  v  آغازی زبانهای ایرانی کهن و نو به b  احتمالا دارای شکل باستان varta  و میانه vart  بوده است و ممکن است با واژه اوستایی varat فارسی باستان vart و هند و اروپایی  urct هم ریشه باشد. وجود این گونه واژگان منفرد همانند در برخی از گویشهای ایرانی شمالی و جنوبی که از ریشه شناسی با فرم هم معنی خود در دیگر زبانهای هند و اروپایی و ایرانی (فارسی)باستان و میانه و نو متفاوتند می توانند بازمانده از زبانی ناشناخته باشند که برخی از خصوصیات واژگانی و صرفی آن در این گویشها باقی مانده است.

 

کتابنامه

» ارانسکی ای م مقدمه فقه اللغه ایرانی ترجمه کریم کشاورز تهران انتشارات پیام 1358

» ناتل خانلری پرویز تاریخ زبان فارسی جلد یک چاپ سوم تهران نشر نو 1366

» گیرشمن رومن ایران از آغاز تا اسلام ترجمه محمد معین چاپ هفتم تهران انتشارات علمی فرهنگی 1368

» دیاکونوف 1 میخائیلویچ تاریخ ماد ترجمه کریم کشاورز چاپ سوم تهران انتشارات علمی فرهنگی 1371

» امان الهی بهاروند سکندر قوم لر انتشارات آگاه 1370

» ایزد پناه حمید فرهنگ لری چاپ دوم تهران انتشارات آگاه 1363

» همتی ابوذر فرهنگ تطبیقی واژگان گویش لری ممسنی با واژگان فارسی نو و میانه پایان نامه کارشناسی ارشد بخش زبان های خارجی و زبان شناسی دانشگاه شیراز بهمن 1369

» همتی ابوذر بررسی چند واژه پهلوی در گویش های لری و لکی فروهر شماره 1و 2 فروردین و اردیبهشت 1372

» برهان محمد حسین خلف تبریزی برهان قاطع باهتمام محمد معینی تهران 1362 .

» Collins English Dictionary (with etymology)

London: Collins 1987

» Kent.R.G.old Persian. American Oriental Society 1963 .

» Nyberg .S Hemik A manual  of Pahlavi .

» Part tow . Wiesbaden: Ouo Harrassowitz 1974.

 

منبع سایت لور

ابوذر همتی،عضو هیات علمی دانشگاه یاسوج

www.loor.ir

نقدی بر کتاب زبان  سیوندی ، پیرلوکوک


متنی که می خوانید نقدی است به قلم احمد تفضلی که بر کتاب لهجه {زبان} سیوندی نوشته پیرلوکوک آمده و در مجله آینده سال ششم، مهر و آبان 1359 - شماره 7 و 8 صفحه  573 تا 574 به چاپ رسیده است.

پژوهشگران خارجی بویژه روس در سالهای پیش تحقیقات خوبی بر روی زبان های ایرانی از جمله زبان سیوندی انجام دادند که اگرچه تحقیقات ارزشمندی بوده اند اما عدم تسلط آنان بر روی زبانهای ایرانی موجب آن گردیده تا این تحقیقات با اشکالاتی همراه باشند که لزوم ترجمه و تصحیح کتب بوسیله یکی از کسانی که به آن زبان تسلط کامل داشته باشد بسیار احساس می شود.

توجه داشته باشید که متن زیر 31 سال پیش به چاپ رسیده است.

 


سیوند دهی است در حدود هشتاد کیلومتری شمال شیراز که بر سر راه اصفهان قرار دارد. در این ده که حدود چهار هزار جمعیت دارد هنوز مردم به لهجه ای {زبانی}  قدیمی سخن می گویند. اما به علل مختلف از جمله این که این ده پیوسته در سر راه مسافران قرار داشته زبان آن رو به فراموشی است

از دیر باز ایران شناسان غربی به زبان  سیوندی توجه داشته اند. در سال 1878 میلادی نخستین بار آندریاس Andereas دانشمند آلمانی به سیوند سفر کرد اما یادداشت های او بعدها در سال 1939 توسط کریستین سن دانمارکی Christensen منتشر شد. چندی پس از او ژوکوفسکی دانشمند روس در باره این لهجه {زبان} تحقیق کرد و حاصل آن را در کتاب مواد لهجه های ایرانی (1888 و 1922) در سن پترزبورگ (لنین گراد فعلی) منتشر ساخت. این کتاب نایاب سه سال پیش به همت دکتر محمد مقدم در تهران به طریق افست چاپ شد.

در سال 1888 حاکم فارس کسی را به نام میرزا حسین تهرانی به سیوند فرستاد تا لهجه آنجا را گرد آوری کند. یاد داشت های وی را هوار فرانسوی Huart در میان کتاب های میرزا حبیب اصفهانی یافت و آنها را در سال 1893 در ژورنال آزیاتیک منتشر کرد و در سال 1960 مورگن استیرنه Morgenstierne زبان شناس فقید نروژی یادداشت های مفیدی در باره این لهجه نوشت.

با وجود این تحقیقات، هنوز سیوندی احتیاج به یک بررسی دقیق و کامل تر و منطبق با موازین زبان شناسی نوین داشت. به این منظور بود که لوکوک دانشمند جوان بلژیکی که چند سالی در ایران به پژوهش اشتغال داشت، بر آن شد که با اقامت طولانی تری در سیوند به گرد آوری و بررسی این زبان بپردازد و در این کار نیز کاملا توفیق یافت.

کتاب زبان  سیوندی با مقدمه ای در باره سیوند وزبان آن و ذکر تحقیقات قبلی اروپاییان در این باره شروع می شود.در اینجا لازم است مأخذی بر مآخذ کتاب که به فارسی است و ظاهرا مؤلف از آن بی اطلاع مانده افزوده شود.

بخش اول کتاب دستورزبان  سیوندی است که با واج شناسی شروع می شود. بنا بر نظر مولف، این زبان  25 صامت و 8 مصوت و 3 مصوت مرکب دارد.از میان مصوت ها تفاوت e با i و با o کاملا مشخص نیست. جای آن داشت مؤلف با ذکر مثال های بیشتر و با روش تقابل و جانشین سازی واج ها commutation ممیز distinctif بودن آنها را اثبات می کرد. با توصیف کنونی نقش تمایز دهندگی این واج هامشکوک به نظر می رسد. (قس مثلا nik و nek هر دو به معنی "نوک") در مورد پسوند est (صفحه 50) که معادل ش (مصدری) فارسی است و از ماده مضارع اسم مصدر یا اسم می سازد، مثال بالشت نابجاست زیرا ریشه فعلی بال وجود ندارد. از نظر در زمانی این کلمه بسیط محسوب می شود و از نظر تاریخی نیز "شت" این کلمه هیچ ربطی با ش مصدری ندارد.

بخش دوم کتاب ( صفحات 85 تا 168) شامل قصه های سیوندی است به صورت آوا نویسی شده همراه با ترجمه فرانسه آنها و بخش سوم کتاب واژه نامه سیوندی است مشتمل بر 1745 لغت. به این واژه نامه فهرستی از تعداد لغاتی که ضبط آنها در آثار محققان پیشین با ضبط مؤلف کتاب متفاوت بوده ضمیمه شده (ص 200-199) و مجموعه لغات به 1874 رسیده است. کلمه (kowkarrak کوکرک) (ص 182) که مؤلف با تردید آن را پرنده ای آبی دانسته است، ظاهرا همان پرنده ایست که در اصفهان بدان کوکره kowkarek و خوانسار kukarak گویند. ( رجوع کنید به کتاب Eilers-Schapka, Die Mundart von Chunsar, p. 365) و نام علمی آن ظاهرا pteroclididael است. (رجوع کنید به کتاب پرندگان ایرانی صفحه 184). در مورد ترکیب ( ahti eyal ص 199) که صورت عامیانه اهل و عیال است، باید گفت که در بسیاری نواحی ایران معمول است. در مورد کلمه sede به معنی نردبان که ژوکوفسکی آن را ضبط کرده است ( در برابر sod که ضبط لوکوک است) باید گفت که بر خلاف حدس مؤلف (ص 200) صورت sede از لهجه های اطراف اصفهان نیست، بلکه از لهجه های فارس است (قس شیرازی sed). در موردواژه های مشابه آن رک بهTafazzoli, Notes Pehlevies I. JA 1970, 87-9

در پایان کتاب فهرست فرانسه- سیوندی است. این کتاب از زمره کتاب های مفید است که علاقمندان به لهجه شناسی و زبان شناسی ایران می توانند از آن بهره گیرند.

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}   

سالن ورزشي سيوند

 

مطالب زیر از سایت شرکت توسعه و نگهداری اماکن ورزشی وابسته به وزارت ورزش و جوانان گرفته شده است.

موضوع: تكميل پروژه سالن ورزشي سيوند

 کارفرما: شرکت توسعه و نگهداری اماکن ورزشی
 مبلغ برآورد: اجرا ي پروژه بر اساس فهارس بهاي سال 1388به انضمام ضرايب تعديل به هنگام شده برابر 3.236.650.796 ريال -
محل اجرای کار: شهرستان سيوند– استان فارس
مدت پيمان: 8 ماه شمسي
مشاور: مهندسين مشاور رهشهر

مهندسين مشاور رهشهر به آدرس : تهران ، ميدان ونك ، بعداز چهارراه جهان كودك – ديدار جنوبي – كوچه سپهر غربي – پلاك 24 طبقه اول تلفن: 7-88203825

 

منبع:
شرکت توسعه و نگهداری اماکن ورزشی-وزارت ورزش و جوانان
www.tanavar.ir

الماس بری سیوند


 

در کوه تنب کرم سیوند محوطه ای باستانی به نام الماس بری وجود دارد که اهالی سیوند از قدیم از آن اطلاع داشته اند. این مکان باستانی معدن سنگی است با ستون هایی به جا مانده شبیه ستون های تخت جمشید  که شامل کارگاه های متعدد برش و استخراج سنگ است

 

باستان شناسانی که درکاخ های کوروش هخامنشی در پاسارگاد تحقیق می کردند متوجه شدند سنگ هایی که در ساخت این بناها به کار رفته اند در هیچ نقطه ای از کوههای اطراف یافت نمی گردد. در کاوشهائی که در سال 1334 توسط بنگاه علمی تخت جمشید در کوههای سیوند انجام گرفت محققان دریافتند که سنگ های پاسارگاد از معدن باستانی الماس بری سیوند در 35 کیلومتری پاسارگاد به آنجا حمل شده است.

در کاوش های سال 1334 در الماس بری سیوند، علاوه بر ستون های آماده حمل، کارگاه برش سنگ نیز پیدا شد. کارگاه برش سنگ در وسط کوه شمالی سیوند و به ارتفاع 150 متر قرار گرفته و تا سیوند در حدود 2 کیلومتر فاصله دارد در مقابل رخنه ها که در همان بالای کوه متفرق است دره ای خاکی با سراشیب تندی که تنها راه عبور به بالای کوه است واقع گردیده است  قطعات بزرگ سنگ را پس از جدا کردن از کوه در آن دره به پایین پرت نموده و سپس با چوب و عرابه به کنار رود سیوند که چندان مسافتی با آنجا ندارد آورده و همانگونه که سنگهای عظیم اهرام مصر را از آن سوی نیل توسط قایق های مخصوص و چوبهای قطور در موقع طغیان نیل به طرف دیگر می برده اند این سنگها را نیز در زمستان و هنگام بالا آمدن آب رود سیوند بر روی آب شناور و به تخت جمشید می برده اند.

 

برخی از سنگ های بریده شده که هنوز در الماس بری سیوند موجودند ابعادی به طول 10، عرض 6، و قطر 1 متر دارند. اين محل در سال 1334 توسط بنگاه علمى تخت جمشيد كشف گردید.

کارگاه ها و معادن در ارتفاع بیش از 150 متری سطح زمین هستند. کوه، شیب بسیار تندی دارد و انسان شگفت زده می شود که 2500 سال پیش، چگونه این سنگهای بزرگ را از کوه پایین آورده اند.

پایین کوه یک محوطه کارگاهی به طول 150 و عرض 70 متر کشف و در سازمان میراث فرهنگی ثبت شده است. این مکان محل استقرار کارگران و پشتیبانی معدن های بالای کوه بوده ست. سفال هایی به رنگ نارنجی و قرمز و همچنین یک کوره ذوب آهن در این کارگاه کشف شده است. وظیفه کوره ذوب آهن، ساخت تیشه های سنگ بری بوده است. این محوطه باستانی هم توسط راه آهن شیراز – تهران آسیب دیده است. یکی از کارگاه های این آثار باستانی ارزشمند  نیز توسط شرکت فجر سپاه پاسداران تخریب شده است 

حجت الاسلام سيد فخرالدين رضوي پور : سيوند با جمعيتي حدود 10 هزار نفر از توسعه فرهنگي خوبي برخودار اس

 

 

مطالب زیر عینا از  وب سايت سازمان تبليغات اسلامي گرفته شده است.

رييس اداره تبليغات اسلامي مرودشت از اعزام روحاني مستقر به مسجد جامع سيوند با هدف توسعه فعاليت هاي فرهنگي و مذهبي و نشر معارف اسلامي و قرآني در سیوند  خبر داد.

به گزارش روابط عمومي اداره کل تبليغات اسلامي فارس، حجت الاسلام سيد فخرالدين رضوي پور رييس اداره تبليغات اسلامي مرودشت در اين خصوص گفت: از وظايف مهم تبليغات اسلامي ايجاد زمينه مناسب براي حضور روحانيت در بين اقشار مختلف جامعه مي باشد.

وي افزود: سيوند با جمعيتي حدود 10 هزار نفر از توسعه فرهنگي خوبي برخودار است و اعزام روحاني به مسجد جامع سیوند ، زمينه گسترش فعاليت هاي مهم فرهنگي را فراهم مي آورد.

حجت الاسلام رضوي پور تصريح کرد: تبليغ چهره به چهره و ارتباط نزديک با جوانان و خانواده ها نقش مهمي در تربيت شخصيت هاي مذهبي واسلامي دارد، لذا اعزام مبلغ از موثرين شيوه هاي تبليغ ديني است که همه دست اندرکاران بايد به ايجاد زمينه لازم براي انجام آن اهتمام داشته باشند.

منبع: وب سايت سازمان تبليغات اسلامی

     www.ido.ir

 

گفتنی است طبق مصوبه شورای عالی سیاست گذاری ائمه جمعه کشور جمعیت بالای 5هزارنفر دارای امام جمعه میگردد که متاسفانه با این وجود سیوند همچنان از نعمت برپایی نماز جمعه بی بهره است که ان شالله در آینده نزدیک با اعزام امام جمعه شاهد برپایی نماز جمعه در سیوند باشیم.